عصر امام‌صادق(ع) را باید از مهم‌ترین دوران‌های تاریخ اسلام و به‌ویژه تشیع برشمرد.

امام صادق (ع)

اگر به دوران‌های قبل از عصر امام‌صادق(ع) بنگریم، درمی‌یابیم که به‌رغم تلاش و مجاهدت ائمه پیش از ایشان در راهبری مسلمانان به خیر و سعادت، جامعه (شیعی) هنوز در پراکندگی به‌سر می‌برد و شیعیان مرتب مورد آزار قرار می‌گرفتند. در دوران امام‌محمدباقر(ع) و به‌ویژه امام‌صادق(ع) بود که فضایی نسبتا آرام شکل گرفت و تلاش‌های مدبرانه این دو امام‌همام به بار نشست. اینگونه بود که در دوران امام‌صادق(ع) بنیان‌های استوار هویت شیعی قوام یافت و شیعیان به واسطه وجود مبارک حضرت در ابعاد گوناگون علمی، دینی و... به پیشرفت‌هایی نایل آمدند که تا به امروز همچنان میراث‌خوار آن هستند. این مسئله سبب شد که شیعیان همچنان مهر جعفری بودن را بر پیشانی خود داشته باشند. در واقع شالوده‌ایی را که امام‌صادق(ع) برای شیعیان پی‌ریختند، به‌تدریج در جامعه گسترش یافت و کل معارف و اندیشه شیعی را از خود متاثر ساخت؛ شالوده‌ای که می‌توان آن را در پیدایی و بالندگی حوزه‌های علمی از گذشته تا به حال همواره مؤثر و کارساز دانست. آنچه در پی می‌آید، گفت‌وگویی است با حجت‌الاسلام محسن الویری استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر درباره نقش کلیدی امام‌صادق(ع) در بالندگی و قوام تفکر و معارف شیعی.

  • شیعه دوازده امامی را شیعه جعفری نیز خوانده‌اند. این نشان از جایگاه برجسته و والای امام‌جعفر صادق(ع) در تدوین و نسج معارف شیعی و همچنین هویت‌یابی شیعی دارد. پیش از آنکه وارد بحث درخصوص نقش امام‌صادق(ع) در این زمینه شویم، نخست دورنمایی از اوضاع اجتماعی- سیاسی عصری که حضرت در آن به‌سر می‌بردند، ارائه دهید؟

اهمیت پرداختن به این موضوع نوعی همسانی شرایطی است که ما امروزه در آن به‌سر می‌بریم با دوران امام‌صادق(ع). مسلما مقاطعی از تاریخ ما با ابعاد و مقاطعی از تاریخ ائمه(ع) همسانی پیدا می‌کند که پرداختن به آنها از اهمیت زیادی برخوردار است. البته این نکته را باید بیفزایم که در همه زمان‌ها و همه ابعاد، همه ائمه برای ما حکم الگو و اسوه را دارند اما درهرحال پاره‌ای از مقاطع تاریخی وجود دارند که به‌دلیل مشابهت‌ها و همسانی‌ها اهمیت ویژه‌ای برای ما پیدا می‌کنند. اندیشه شیعی در جهان امروز در مقطعی قرار دارد که امکان و ظرفیت گسترش آن به‌نحوی غیرقابل مقایسه با دوران‌های پیشین است. من پرسش شما را از این منظر و زاویه نگاه می‌کنم که چه درس‌ها و برداشت‌هایی از سیره امام‌صادق(ع) برای امروزمان می‌توانیم بگیریم. با توجه به این نکته اگر بخواهم فضای زندگی دوران امام‌صادق(ع) را بیان کنم، ابتدا باید اشاره کنم که از دو زاویه می‌توان به این پرسش پاسخ داد: زاویه اول این است که امام‌صادق(ع) به‌عنوان ششمین امام شیعیان هستند و نوع مدیریت فرهنگی ایشان را باید در پیوند فعالیت‌های دیگر ائمه(ع) دید.

  • اما به‌نظر می‌رسد که دوران امام‌صادق(ع) و به تبع آن فعالیت ایشان بسیار متفاوت با امامان پیش از خود بود. در واقع از دوران امام‌باقر(ع) و امام‌صادق(ع) است که شیعه از نوعی ثبات و آرامش خاطر برخوردار می‌شود و به همین‌خاطر امام باقر(ع) و به‌ویژه امام‌صادق(ع) موفق به تدوین هویت و معارف شیعی می‌شوند.

اگر بخواهیم یک مرحله‌بندی در مورد امامان پیش از امام‌جعفرصادق(ع) قائل شویم، باید گفت‌ که علی(ع) به‌عنوان نخستین امام، اگر دورانی را دور از صحنه مدیریت جامعه بودند، اما حداقل پنج سال مدیریت جامعه در اختیار ایشان و بعد هم چندماهی در اختیار امام‌حسن‌مجتبی(ع) قرار داشت. پس از این زمان، حضور امامان در سطح مدیریت کلان جامعه نفی شد و 10سال پایانی امامت امام‌حسن(ع) و سرانجام شهادت امام‌حسین(ع) و دوران امام سجاد(ع) را باید دوران محدودماندن ائمه برشمرد. اما از دوران امام‌باقر(ع) و امام‌صادق(ع) صفحه جدیدی در برابر شیعه گشوده می‌شود که باید آن را دوران حضور و جریان‌آفرینی مؤثر امامان شیعه نامید. امام‌صادق(ع) در این دوران فعالیت پربار فکری خود را آغاز کردند.

  • از نظر اجتماعی- سیاسی، جامعه زمان امام‌صادق(ع) در چه شرایطی به سر می‌برد؟

شرایط اجتماعی- سیاسی جامعه آن دوران وضعیت مناسبی را برای نقش‌آفرینی امام‌صادق(ع) فراهم آورده بود. البته ما هیچ‌یک از امامان را از لحاظ اثرگذاری اجتماعی نمی‌توانیم از بقیه(امامان) قوی‌تر و برجسته‌تر بشماریم. اگر نگاه‌مان را به‌خود ائمه معطوف کنیم، متوجه می‌شویم که همه این بزرگواران به‌طور یکسان در این راستا کوشیدند، اما شرایط پیرامونی گاه این اثر‌گذاری را بیشتر می‌کرد و گاهی وقت‌ها شرایط به هیچ وجه اجازه (اثرگذاری) نمی‌داد. کافی است در این زمینه دوران امام‌حسین(ع) و دوران امام‌صادق(ع) را با یکدیگر مقایسه کنید تا به این نکته برسید. به‌نظرم دو عامل عمده را می‌توان برای دوران امام‌صادق(ع) برشمرد: 1 - امامت امام‌صادق(ع) از 118هـ.‌ق تا 148هـ.‌ق به طول انجامید. حدود 14سال امامت حضرت؛ یعنی از 118تا 132هـ.ق برابر است با سال‌های پایانی خلافت بنی‌امیه. در واقع سستی تدریجی دولت بنی‌امیه در نتیجه شهادت امام‌حسین(ع) باعث اقبال وسیع به امام‌صادق(ع) شد و اجازه کار بیشتر به امام داده شد. اما از سال‌های 132هـ.ق که شروع خلافت بنی‌عباس بود تا سال148هـ.ق شهادت امام صادق(ع) (یعنی حدود 16سال) امام در تنگنای سیاسی قرار داشتند؛ اگرچه به‌دلیل تشکیلات گسترده‌ای که پیش از آن ایجاد کرده بودند و همچنین شاگردانی که پرورده بودند، اندیشه‌های ایشان همچنان نشر می‌یافت.

زاویه دومی هم که باید به آن توجه داشت به شرایط فرهنگی بازمی‌گردد. اگر مروری به شخصیت‌هایی که در این دوران بودند، داشته باشیم، چهره‌هایی مانند ابن‌شهاب زهری، موسی‌بن‌عقبه، و اصل‌بن‌عطا (پایه‌گذار معتزله)، مقاتل بن‌سلیمان، ابوالهذیل علاف، ابن‌مقفع و... کسانی بودند که در مباحث کلامی، فلسفی، حدیثی، تاریخی، تفسیری‌و... فعالیت داشتند. در واقع وجود این دانشمندان در عصر امام‌صادق(ع) نشانگر حیات زنده فرهنگی آن دوران است. حتی پایه‌گذاری علومی چون پزشکی و نجوم را در دنیای اسلام باید به همین دوران برگرداند. بنابراین امام‌(ع) در چنین شرایطی می‌زیستند. به هر حال اگر بخواهیم به نقش امام‌صادق(ع) در تاریخ اسلام پی‌ببریم هم باید به نقش کلی ائمه در تربیت انسان‌ها، مستقل از شرایط اجتماعی و سیاسی توجه کنید و هم به زمینه‌های اجتماعی و سیاسی و شرایط فرهنگی دوران امام‌صادق(ع). با توجه به مجموع آنچه گفتیم، می‌توان نتیجه گرفت که امام‌صادق(ع) محور فعالیت خودشان را از نظر نشر و تدوین معارف شیعی، نوعی هویت‌بخشی به شیعیان قرار داده بودند.

  • به نکته مهمی اشاره کردید. گفتید که محور فعالیت امام‌صادق(ع) هویت‌بخشی به شیعه بود. آیا هویت شیعه در قبل از دوران امام‌صادق(ع) وجود نداشت و یا اگر داشت پراکنده و کمرنگ بود و دیگر آنکه این هویت‌بخشی از طرف امام(ع) چگونه صورت گرفت؟

وقتی از هویت صحبت می‌کنیم، مقصود تمایز بیرونی یک گروه از گروه‌های دیگر است و همچنین انسجام آن گروه درون خودش. هویت مانند نخ تسبیحی است که دانه‌ها را از نگاه درونی به یکدیگر وصل می‌کند و از نگاه بیرونی از دیگران جدا می‌سازد. از این منظر، امام‌صادق(ع)کوشیدند شیعیان را به‌عنوان یک گروه اجتماعی متمایز از دیگر مسلمانان که دارای یک نظام‌واره مشخص اعتقادی بوده‌اند، مطرح سازند. البته این نکته را هم مطرح کنم که متمایز بودن از بیرون و منسجم‌بودن از درون دوروی یک سکه هستند و در واقع اگر یکی از این دو رویه محقق شود، رویه دیگر هم محقق خواهد شد. امام‌صادق(ع) در روایتی که مرحوم کلینی آورده است، می‌فرمایند: «پس از امام‌سجاد(ع)، شیعیان در شرایطی قرار گرفتند که احکام حج‌شان را نمی‌دانستند و حتی با حلال و حرام خودشان هم آشنا نبودند تا اینکه امام‌باقر(ع) آمدند و گشایشی برای آنها پدید آوردند و احکام حج و حلال و حرام را به آنها آموختند. شیعیان که پیش از این در مورد احکام دین به دیگران رجوع می‌کردند، از این پس یعنی از دوران امام‌باقر(ع) ایشان را مرجع قرار دادند. این روند همچنان ادامه دارد و من [امام‌صادق] در چنین جایگاهی قرار دارم». این سخن نشان می‌دهد که ما به هیچ‌وجه نباید مرجعیت تشخیص دین خود را غیراز راه و روش امامان قرار دهیم. ضمن اینکه نباید به کسانی که صلاحیت علمی در بیان و فهم آموزه‌های دینی ندارند اعتماد و تکیه داشت. بنابراین باید تنها از کانال ائمه و نیز صرفا از راه‌هایی که ما را به ائمه می‌رسانند، احکام دین را فراگرفت. در واقع سخن امام‌صادق(ع) هم به این نکته مهم اشاره دارد. به این معنا که دوران پیش از امام‌باقر(ع) و امام‌صادق(ع) برهمین منوال بود و شیعیان احکام دین خود را از نااهلان می‌گرفتند.

بنابراین کار مهمی را که امام‌صادق(ع) انجام دادند، این بود که در برابر اندیشه‌های انحرافی و ناصواب موجود موضع گرفتند و جایگاه اعتقادی شیعیان را نسبت به اندیشه‌ها و عقاید دیگر مشخص ساختند. این در واقع نقش پیرایشگرانه امام بود. به موازات این نقش (پیرایشگرانه) امام نقش مهمی در آراستن و افزودن اندیشه‌ها و اعتقاداتی داشتند که شیعیان پیش از این از آنها آگاه نبودند.

  • جریان هویت‌بخشی به شیعه با امام‌باقر(ع) و به ویژه امام‌صادق(ع) صورت مشخصی به خود می‌گیرد. در واقع از این دوران است که شیعیان با قدرت و قوت بیشتری در عرصه تاریخ ظاهر می‌شوند. به نظر شما با کسب این هویت(تاریخی)، از این پس، شیعه چه جایگاهی در تاریخ یافته و به واسطه آن به چه پیشرفت‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دست پیدا می‌کند؟

در برخی از روایات از امام صادق(ع) داریم که اگر در جایی و به جماعتی وارد شدید، شما (شیعیان) باید برترین گروه‌ها از لحاظ رفتار باشید. مسلما چنین ظرفیتی در شیعه وجود داشته که امام آن را مطالبه می‌کنند. یا در روایات دیگری، امام صادق(ع) می‌فرمایند: هر کس که بپندارد از شیعیان ماست اما پایبند همه آنچه را که ما می‌گوییم نباشد و دستش به ریسمان دیگری باشد، دروغ گفته است. همچنین در جای دیگری امام، معیار عملی برای شیعه به دست می‌دهند. ایشان می‌فرمایند: شیعه علی(ع) کسی نیست جز اینکه پاکدامن بوده و عملش تنها برای خداوند باشد و خوف و رجایش هم فقط معطوف به حضرت حق باشد. باز امام در تعبیر دیگری می‌فرمایند: شیعه جعفری کسی است که پاکدامن و اهل سختکوشی و جهاد در راه خدا باشد و فقط برای خداوندش عمل کند و چشم به مطامع زودگذر دنیوی نداشته باشد و ثواب و عقابش را هم از خداوند بخواهد. چنین افرادی شیعه جعفری هستند. با این شاخص عملی روشن می‌شود که واقعا چه کسی را باید شیعه دانست. بنابراین اینگونه نبود که کسی به صرف حرف و شعار، شیعه باشد ولی عملش مطابق با آن نباشد. شیعه‌ای که زبانش به گناه آلوده باشد و برای رسیدن به اهدافش از هر روشی استفاده کند، شیعه مطلوب جعفری نیست. فردی نزد امام‌صادق(ع) آمد. امام از او پرسیدند که تعداد شیعیان ما در کوفه چندنفرند؟ آن فرد گفت: 50هزار نفر. امام چندین بار از تعداد شیعیان کوفه می‌پرسند و در هر بار این فرد تعداد را کمتر از آنچه قبلا گفته بود، بیان می‌کند. در آخر این فرد به امام(ع) می‌گوید که گویا شما دنبال این هستید که من بگویم 20نفر بیشتر نیستند. امام(ع) فرمودند: قسم به خدا من دوست داشتم در کوفه 25نفر باشند اما شیعه واقعی باشند و مسیری را که ما در آن قرار داریم، خوب بشناسند و جز به حق هم درباره ما سخن نگویند.

  • یکی از ابعاد هویت شیعی که توسط امام صادق(ع) بنیان گذاشته شد، بعد علمی بود. معروف است که امام در این زمینه شاگردان زیادی پروردند. حتی امام در این زمینه تا به آنجا پیش رفتند که به مباحثه و محاجه با مخالفان فکری خود می‌پرداختند. به نظر شما چرا امام(ع) به علم و علم‌آموزی در میان شیعیان اهتمام داشتند و در واقع چگونه و چرا هویت شیعی با این مسئله پیوند خورده است؟

درباره این جنبه(علمی) امام صادق(ع) به اندازه کافی سخن گفته شده و این نکته را همه می‌دانند که امام راویان زیادی را تربیت کردند و شاگردان بسیاری را در حوزه‌های گوناگون علمی پروردند. از این رو، من نکته تازه‌ای در این زمینه ندارم که بیفزایم، تنها به گفتن این جمله بسنده می‌کنم که هویت شیعه از نظر امام صادق(ع) باید یک هویت مبتنی بر خرد، اندیشه و آگاهی باشد. با صرف احساس و صرف شعار و نیز حرکت‌هایی که هیچ پشتوانه‌ قوی فکری نداشته باشد، منویات امام صادق(ع) تحقق پیدا نمی‌کند. هر جا ائمه فرصت می‌یافتند، از آن فرصت برای نشر علم استفاده می‌کردند. هم امام باقر(ع) و هم امام صادق(ع) هر دو به زیرساخت‌های اندیشگی توجه داشتند. این بزرگواران می‌دانستند که اگر بنیان، بنیان دین‌محور نباشد، برقرار و استوار نخواهد ماند. در مسائل اجتماعی و سیاسی هم راز ماندگاری به همین استواری و استحکام بنیان‌ها و پایه‌ها بازمی‌گردد. ممکن است حرف زیبایی زده شود اما چون پایه محکمی ندارد، حرکت به انحراف می‌رود. ابوبصیر نقل می‌کند که روزی نزد امام صادق(ع) رفتم و از ایشان خواستم که شیعیان خود را برای من وصف کند. امام (ع) فرمودند: شیعه ما کسی است که صدای او از گوش‌اش پیشی نگیرد. امام در ادامه فرمودند: شیعه ما اگر از گرسنگی بمیرد، از غیر برادران دینی خود، دست نیاز به سوی کسی دراز نمی‌کند. شیعه ما کسی است که آزمندی کلاغ در وی وجود ندارد. شیعه ما کسی است که اهل بخشش و دهش است و در اموالش حق مشخصی برای بینوایان و مستمندان وجود دارد. شیعه ما کسانی هستند که خیرخواهی (اجتماعی) دارند... و به همین ترتیب امام صادق(ع) ویژگی‌های عملی‌ای را برای شیعیان بر‌شمردند. بنابراین با نگاه به این ویژگی‌ها می‌توان به راز فعالیت‌های علمی امام(ع) نیز پی برد.

  • با این وصف می‌توان گفت که امام صادق(ع) جنبه فکری و فلسفی برجسته و قوی‌ای به تشیع بخشیدند؛ جنبه‌ای که بسیاری از فیلسوفان و اندیشمندان جهان اسلام و تشیع از آن بی‌نیاز نبودند.

صددرصد همینطور است. این نکته‌ای که شما به آن اشاره کردید به ثمرات فعالیت‌های امام صادق(ع) برمی‌گردد. این ثمرات را می‌توان در دو جنبه خلاصه کرد؛ یکی کار فرهنگی و عملی امام صادق(ع) که بیشتر در حوزه کلام و اعتقادات شیعه نمود دارد. مقصود از کلام، گزاره‌های اعتقادی شیعه است. امام با تدوین و بسط این گزاره‌ها، مبنای استواری برای کلام شیعی فراهم ساختند. امام صادق(ع) درباره خداوند، نظام هستی، توحید، مراتب عالم هستی، معاد، نسبت انسان با عالم فرشتگان، نبوت، امامت، ویژگی انسان و جامعه مطلوب و نوع رابطه مطلوب انسان با طبیعت و انسان‌های دیگر و... بیانات روشن و خردورزانه‌ای دارند.

جنبه دوم کار امام مربوط به بخش رفتارها می‌شود که از آن به فقه تعبیر می‌کنیم. در این زمینه، رفتار دینی انسان در همه ابعاد زندگی اجتماعی و فردی از عبادات گرفته تا معاملات تجلی پیدا می‌‌کند. امام صادق(ع) در تمام این جنبه‌ها، موضع شیعه را تبیین کردند و آن را به خوبی بسط و گسترش دادند. به این طریق بود که فقه شیعی تحول چشمگیری پیدا کرد و به فقه دوران پیش از امام صادق(ع) و فقه دوران پس از امام صادق(ع) تقسیم شد. راز اینکه شیعیان را شیعه جعفری می‌خوانند در همین مسئله نهفته است. این نکته را هم اضافه کنم که امام صادق(ع) چیزی جدا از امامان دیگر بیان نکردند. در واقع ایشان مؤسس نبودند، مبین بودند؛ مبین اندیشه‌هایی که در امامان پیشین و همچنین پیامبر بزرگوار(ص) وجود داشت. در واقع، امام صادق(ع) فرصت بیان این اندیشه‌ها را در متن اجتماع و سیاست پیدا کردند. بنابراین امام صادق(ع) هم بنیان‌های نظری و هم بنیان‌های عملی تشیع را بیان و تدوین کردند.

در این پیرایش و اقدامی که امام صادق(ع) در هویت‌بخشی به شیعیان صورت دادند، آن چیزی که بیش از همه با آن برخورد کردند و علم مبارزه با آن را برافراشتند، جریان «غلو» در میان شیعیان بود. نوع رفتار امام(ع) با همه و حتی مشرکان و کافران با نهایت تحمل و مدارا بود؛ اما گروهی بودند که امام(ع) خیلی تند با آنها برخورد می‌کردند و حتی تعبیر لعنت را برای آنها به کار می‌بردند. این گروه، غالیان بودند. پیراستن شیعه از اندیشه‌های ناصواب و هویت‌بخشی به آن مهم‌ترین کار امام صادق(ع) در مبارزه با این شیعیان افراطی بود. در واقع اگر این هویت‌بخشی صورت نمی‌گرفت، می‌توانست به شیعه ضربه بزند. جریانی که هویت و فکر مشخصی دارد در مواجهه با اندیشه‌های بیرونی مشکلی ندارد. اتفاقا همین مواجهات بیرونی است که می‌تواند آن را قدرتمند سازد. آن چیزی که به یک جریان و فکر ضربه می‌زند و خوبی‌ها را می‌پوشاند و چهره‌ای ناصواب و زشت از یک فکر می‌سازد، جریان‌های غلط درونی است. غالیان چنین بودند. غالیان نه فقط خدمتی به اهل بیت نمی‌کردند بلکه چهره ناصواب و نادرستی از خود بروز می‌دادند که باعث انحراف دیگران می‌شد. این غالیان در ظاهر علاقه زیادی به ائمه داشتند اما این علاقه بیش از آنکه سودمند باشد، زیان دربرداشت و در عوض وفا به ائمه(ع)، در حق آنها جفا روا می‌داشتند، به همین خاطر ائمه از جمله امام صادق(ع) با این جریانات (غالیان) مبارزه می‌کردند. امام صادق(ع) با مخالفان و مشرکان به مباحثه می‌نشستند اما با غالیان اینگونه عمل نمی‌کردند و با آنها برخورد تندی داشتند. به امام می‌گفتند که این غالیان شما را تاحد خدا بالا می‌برند. امام می‌فرمودند: این افراد(غالیان) با این کارشان خدا را پایین می‌آورند. این از جمله نکات بسیار مهمی است که در حیات فرهنگی و فکری امام صادق(ع) کاملا روشن است.

کد خبر 184176

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز